یافتن پست: #صبرم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کنار اومدم
با غرزدنات...
با بد اخلاقیات...
با بی اعصابیات...
با بی حوصلگیات...
با کم گذاشتنات...
با نبودنات...
با همه چیت...
از غرورم دیگه چیزی نمونده
کاسه صبرمم لبریز شده
از امروز همه چی تموم
دیگه نمیخوام تو زندگیم باشی
آهای غریبه آشنای من
مواظب خودت باش... همین!
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺧﺎﻟﻘﻲ ﺩاﺭﻡ
ﭼﻪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺧﺪاﻱ ﻋﺎﺷﻘی ﺩاﺭﻡ
ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻧﺪ ﻣﺮا ، ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﮔﻨﻪ ﻛﺎﺭﻡ . . .
::
♥♥♥♥♥
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند . . .
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست . . .
آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست .
دیدگاه  •   •   •  1394/07/7 - 20:57
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

کاربرد فعل "مردن" در ایران ؛
برو بمیر ؛ برو گمشو
بمیرم برات ؛ خیلی دلم برایت می سوزد
می میرم برات ؛ عاشقتم
می مردی اگه ...؟ ؛ چرا کار را انجام ندادی؟
مردی ؟ ؛ چرا پاسخ نمی دهی ؟
نمردیم و ... ؛ بالاخره اتفاق افتاد
مردیم تا ... ؛ صبرمان تمام شد
مرده ؛ بی حال
مردنی ؛ [!] ای و لاغر
مردم ؛ خسته شدم
من بمیرم !؟ ؛ راست می گویی !؟

دیدگاه  •   •   •  1392/10/10 - 20:15
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبــم به صبح نمی رسد

تمام خطوط فنجانم

نبودنت را فریاد می زند...!

چقدر فال تو مبهم است

و تفسیر تو چقدر گنگ است

دیگر به قرعه کدام فال ...؟

کدام فنجان قهوه ...

کدام استخاره ...

کدام ستاره ی شمالی....

تــــــو را بــجویــم ...؟!

که طــاقــــتــم

لبریز فنجان صبرم، شده است ...!

كه وسوسه می شوم

ایـــــن بــــار

تمام تپش های قلبم را

در خطوط درهم دستانت

به یكباره فــرو پاشم...!

كه ایــــن بــــار

....... نــبودنــم .........

گواه بـــودنـــم باشد ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:33
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

خود آهنگ با صدای خودم در روزها آینده در پروفایلم

عشق من دلم گرفته چرا رفتی نمیدونم


 


اگه دیگه بر نگردی به امید کی بمونم


 


 


لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا


تو را داشتم آرزومه حتی تو خواب تو رویا


 


وقتی تو سیاهی شب تن تو تو خواب نازه


یکسی یجای دنیا با تو رویاش را میسازه


 


وقتی دل تنگ تو میشه واسه دیدنت بی قراره


نمی تونه حتی بی تو چشماش را رو هم بذاره


نمیتونه حتی بی تو چشماش را رو هم بذاره


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


 


عشق من از وقتی رفتی خنده رو لبم نیومد


بد جوری هواتا کردم بخدا صبرم سر امد


 


 


لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا


تو را داشتم آرزومه حتی تو خواب تو رویا


 


وقتی تو سیاهی شب تن تو تو خواب نازه


یکسی یجای دنیا با تو رویاش را میسازه


 


وقتی دل تنگ تو میشه واسه دیدنت بی قراره


نمی تونه حتی بی تو چشماش را رو هم بذاره


نمیتونه حتی بی تو چشماش را رو هم بذاره


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


بی تو دنیا را نمی خوام بی تو دنیا را نمی خوام


 


 

آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/07/18 - 22:36]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 22:27
+7
saman
saman
دلم بستهٔ مهر دلبند نیست

ز دیدار دلبند خرسند نیست


به مهر تو سوگند ای سست مهر


اگرچه دگر جای سوگند نیست


چو بشکسته یی آخرین عهد من


دگر با توام رای پیوند نیست


بلی آنکه صد بار پیمان شکست


بدو عهد بستن خوشایند نیست


تو را آزمودیم ما بارها


به کار تو جز ریب و ترفند نیست


به دل تا فریبیت صورت نبست


به لبهات نقشی ز لبخند نیست


تو مردم فریبی نیی مهربان


دل تو به مهر کسی بند نیست


سزاوار دست سلیمانیم


نگینی که دیوان ربودند نیست


گوزنی که روبه به چنگ آورد


پسندیدهٔ شیر ارغند نیست


به سویم دگر تیر عشوه مبار


که بر تن ز صبرم کژآغند نیست


دل خستهٔ آرزومند من


که دیگر تو را آرزومند نیست


گسسته ست زنجیر امید و بیش


به دام هوای تو پابند نیست


در خانهٔ دل بسی کوفتم


که جویم تو را لیک گفتند نیست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:32
+2
saman
saman
دلم بستهٔ مهر دلبند نیست

ز دیدار دلبند خرسند نیست


به مهر تو سوگند ای سست مهر


اگرچه دگر جای سوگند نیست


چو بشکسته یی آخرین عهد من


دگر با توام رای پیوند نیست


بلی آنکه صد بار پیمان شکست


بدو عهد بستن خوشایند نیست


تو را آزمودیم ما بارها


به کار تو جز ریب و ترفند نیست


به دل تا فریبیت صورت نبست


به لبهات نقشی ز لبخند نیست


تو مردم فریبی نیی مهربان


دل تو به مهر کسی بند نیست


سزاوار دست سلیمانیم


نگینی که دیوان ربودند نیست


گوزنی که روبه به چنگ آورد


پسندیدهٔ شیر ارغند نیست


به سویم دگر تیر عشوه مبار


که بر تن ز صبرم کژآغند نیست


دل خستهٔ آرزومند من


که دیگر تو را آرزومند نیست


گسسته ست زنجیر امید و بیش


به دام هوای تو پابند نیست


در خانهٔ دل بسی کوفتم


که جویم تو را لیک گفتند نیست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 23:31
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کاربرد فعل "مردن" در ایران ؛
برو بمیر = برو گمشو
بمیرم برات = خیلی دلم برایت می سوزد
می میرم برات = عاشقتم
می مردی اگه ...؟ = چرا کار را انجام ندادی؟
مردی ؟ = چرا پاسخ نمی دهی ؟
نمردیم و ... = بالاخره اتفاق افتاد
مردیم تا ... = صبرمان تمام شد
مرده = بی حال
مردنی = [!] ای و لاغر
مردم = خسته شدم
من بمیرم !؟ = راست می گویی !؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 18:15
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 12:57
+7
nanaz
nanaz
خدایا کاسه ی صبرم کوچک نیست ، این غمها بزرگتر از دل هستند . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 02:38
+7
صفحات: 1 2 3 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ