یافتن پست: #کلافه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زیر حرفام میزنم نشد فراموشت کنم⁂من بمیرم اگه خواستم , ترک آغوشت کنم



زیر حرفام میزنم بدونِ تو بی طاقتم⁂این روزا خیلی کلافه م از خودم ناراحتم



تو رو خدا به دل نگیر حرفامو باز بیا پیشم⁂تو رو خدا نذار که من بیشتر از این شرمنده شم

از این که مال من بشی چشم تو خیلی ترسیده⁂جرأت عاشقی رو باز به قلب عاشقم بده

♫♫♫

زیر حرفام میزنم , روی چشام میذارمت⁂اون همه رنجیدی و , این همه دوست دارمت

تو ازم دلگیری اما من دارم دق می کنم⁂سخته اما مطمئن باش تو رو عاشق می کنم

~ ~ ~

تو رو خدا به دل نگیر حرفامو باز بیا پیشم⁂تو رو خدا نذار که من بیشتر از این شرمنده شم

از این که مال من بشی چشم تو خیلی ترسیده⁂جرأت عاشقی رو باز به قلب عاشقم بده

تو رو خدا به دل نگیر حرفامو باز بیا پیشم⁂تو رو خدا نذار که من بیشتر از این شرمنده شم

از این که مال من بشی چشم تو خیلی ترسیده⁂جرأت عاشقی رو باز به قلب عاشقم بده
دیدگاه  •   •   •  1394/03/3 - 20:41
yagmur
yagmur



اینجا ... تا چشم کار می کند


منم ... بی « تو »


تکرار شاخه ای در باد


که گل اش را چیده باشند


و صدای گریۀ برگ هایش


خدا را کلافه کرده است


اینجا ... تا چشم کار می کند


من « تو » را می خواهم


.


%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8



دیدگاه  •   •   •  1393/04/19 - 18:42
+2
SADAF.SHAHLAI
SADAF.SHAHLAI
پرهیز ازنگاه کردن کسی که شوق دیدنش کلافه ات کرده است تردید مبهم ات را به یقینی روشن تبدیل میکند:"
"عاشق شده ای"
1 دیدگاه  •   •   •  1393/04/5 - 18:07
+5
محمد
محمد


 



کلافه کَرده ای مَرا . . . 



 چِرا هَمیشه لَبخَندهایَت اَز نوشته هایِ مَن زیباتَر اَست؟



دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 09:05
+2
محمد
محمد

کلافه کَرده ای مَرا . . .


چِرا هَمیشه لَبخَندهایَت اَز نوشته هایِ مَن زیباتَر اَست؟


آخرین ویرایش توسط Mohammad در [1393/02/22 - 12:38]
دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 12:37
+4
محمد
محمد


کلافه ام از حس نا سپاس بودنم!



وقتی که دیدم پسر معلول خطاب به آفریدگارش گفت:خدایا شکرت مرا در مقامی خلق کرده ای که هرکس مرا می بیند تو را شکر می کنند....!!!!


دیدگاه  •   •   •  1393/01/31 - 14:04
+3
AmirAli
AmirAli
مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.

بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه‌ی کره خر، خونه هست؟
زنش گفت: آره

مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 18:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش . . .

کلافه کرده اند مرا !!

بس که نق می زنند به جانم . . .

خسته شده ام از گذر خاطرات . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:49
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
سلام....
33 دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 21:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
{-40-}{-40-}{-40-}{-13-}{-13-}{-13-}
شب بخیر
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 18:59
+2
صفحات: 1 2 3 4 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ