سیاهه نارگیله
دلبر سیاه ناز داره
وللووووووووووووی اوه اوه
هوع هوع
سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام صبح اخرین جمعه تابستونتون بخیر

سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترا گفت:

با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم…
.
.
.
.
.
بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش که صدا آب هویج داد

عقدشم نکرد . . (" title="(" />(

مادرشوهر و خواهرشوهرشم گیساشو کندن چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود ...

و اما بابای عروس با کمربند افتاد به جونش تا جایی که جا داشت زد سیاه و کبودش کرد . . .o_0

الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش !

باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون !

عشقشم الان دوتا بچه داره و زنشم خیلی دوس داره !! ))

ینی اندازه اون گربه سیاهه (جنسش پسره) که اومد گربه تو حیاطمونو که دختر هستش رو با خودش برد شانس و عرضه داشتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان بچم اینجا پست میزاشت نه من

توصیه های جسمانی افراد:بیشگیری ومبارزه باسنگ کلیه. .نخوردن انگورسیاه .به موقع رفتن دستشویی موقع ادرار.نخوردن غذاهای چرب باکلسترول بالا.نخوردن ادویه جات .نخوردن نوشابه سردونخوردن چای داغ .

هوا بوی نم گرفته دوباره دلم گرفته صدای گریه بارون توخیابون دم گرفته بانگاهت قلبموازام گرفتی اینم بمونه باغرورات منودست کم گرفتی اینم بمونه گفتی که قلبموتوبس میدی دیونه اینم بمونه گفتم این قلب توه بیشت بمونه اینم بمونه ..خواستم عاشق ات کنم گفتی محاله اینم بمونه گفتی که توهم دل ات چه خوش خیاله چه خوش خیاله اینم بمونه ...من میگفتم شب عشق بااین سیاهی نداره ترسی برام وقتی توماهی تومیگفتی اره من ماهم ولی توامدی ..اسمونت یک اشتباهی..اینم بمونه ..اینم بمونه.....

رفتم دم عطاری
دختره اومده میگه؛
هزارتومن زردچوبه بدید با هزارتومن فلفل سیاه.
عطاره هم کشید وگذاشت توپلاستیک، داد بهش.
بعد دختره گفت چقدر میشه؟

عطاره سرشو کرده تو گونی فلفل سیاه در نمیاره...!
چیکارش کنم؟؟؟)(" title="(" />

دیدم عید نزدیکه، اصلنم حال خونه ت[!] نیست
یه فکر شیطانی زد به سرم به مامانم گفتم :
مامان می دونی با خونه ت[!] چقدر کالری مصرف میکنی؟ تو یه مقاله خارجی خوندم اگه به تنهایی خونه ت[!] کنی حداقل تو یه یه هفته 10 کیلو وزن کم می کنی ...



هیچی دیگه جلوی تلویزیون رو کاناپه لم دادم ابمیوه می خورم، مامانم نمی زاره دست ب سیاه و سفید بزنم)))))

سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترا
گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم…
//
//
بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش
که صدا آب هویج داد عقدشم نکرد . . (" title="(" />(
مادرشوهر و خواهرشوهرشم گیساشو کندن
چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود . . . o_9
و اما بابای عروس با کمربند افتاد به جونش
تا جایی که جا داشت زد سیاه و کبودش کرد . . .o_0
الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش !
باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون !
عشقشم الان دوتا بچه داره و زنشم خعلی دوس داره !! ))

دارم از زلف سیاهش گله چندان.....که مپرس!!!

آن موی سیاهت را‎
آن چشم خمارت را‎
آن صورت ماهت را
‎بوسه زنم بوسه‎
‎آن غنچه نازت را‎
آن صدای سازت را
‎آن دست نیازت  را
‎بوسه زنم بوسه‎   آن
ابروی کمانی  را‎
آن چشمان آسمانی  را
‎آن هستی بارانی را‎
بوسه زنم بوسه 
 ‎آن یارجوانی را‎
آن عشق نهانی را
‎آن حس  زندگانی را‎
بوسه زنم بوسه