دلم اصرار دارد فریاد بزند .

اما....

جلوی دهانش را میگیرم

میدانم کسی تمایلی به شنیدن را ندارد!!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!

مهم نیست در چه سنی باشم،
هر زمان که چیز جدیدی یاد می گیرم دلم میخواهد فریاد بزنم:
مامان بیا نگاه کن!

سکـــــــــوت ...

رساتـــــــرین فریاد یک " زن " است ...

وقتی سکوتـــــ میکنـــد ...

وقتی بحث نمیکنــــد ...

وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکنـــد ...

بـــفـــهـــم ! ...

کـــــــــــه

واقعـــــا آسیب دیده استــــــــ .

گاهی نباید ناز کشید


نباید آه کشــــــید


نباید انتظار کشید


نباید درد کشـــید


نباید فریاد کشید


تنها باید دست کشید و رفت...

خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم،نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم.دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی،بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم.

سردرگم و مضطرب و ناامید رسیدم به یه کوه و صخره ای بلند و فریاد زدم : آیا امیدی هست ؟
جوابی آمد : داد نزن روانی ؛ بله : مدرسان شریف ؛ تلفن : بیست و نه دوتا شیش …

من اگردیوانه ام
با زندگی بیگانه ام
مستم اگر یا گیج و سرگردان و مدهوشم
اگر بی صاحب و بی چیز و ناراحت
خراب اندر خراب و خانه بر دوشم
اگر فریاد منطق هیچ تأثیری ندارد
در دل تاریک و گنگ و لال و صاحب مرده ی گوشم
به مرگ مادرم : مردم
شما ای مردم عادی
که من احساس انسانی خودرا
بر سرشک ساده ی رنج فلاکت بارتان
بی شبهه مدیونم
میان موج وحشتناکی از بیداد این دنیا
در اعماق دل آغشته با خونم
هزاران درد دارم
درد دارم

.یادت باشد

دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...

حواست باشد ؛

دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.

مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...

صبور باش و ساکت.....