پيرمرده به پيره زنه ميگه بيا مثل جوونيامون عشق بازي كنيم. بعد باهم تو پارك قرار ميذارن پيرمرده هرچي ميشينه پيرزنه نمياد. ميره خونه ميبينه پيرزنه بغض كرده ميگه چرا نيومدي؟- پيرزنه ميزنه زير گريه ميگه بابام نذاشت بيام!
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/14 - 00:51