بعد از آبان ماه تصمیم گرفتم دیگه کسی دوست نداشته باشم اون از خانواده اون هم از خیانت که به من شد .ولی درس های زیادی گرفتم که چون قیافه و پول نداری پس هیچی نداری.دیگه تصمیم گرفتم اشیا رو دوست داشته باشم و با اون ها ارتباط خوبی برقرار کنم.که اون هم این بی شعور ماشین من و برداشت رفت زیر خاور .چقدر این ماشین دوستش داشتم از همچیز که توی دنیا دارم بیشتر دوستش داشتم.دیگه شانس که من ندارم.ولی جالبه که خاور هم خسارت دید.
.این برای من خیلی جالب بود.
1 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/17 - 18:51