کنار پنجره سیگاری دود میکردم نگاهم به تقویم روی میز افتاد ، دی داره به نیمه میرسه دلم یهو ریخت؛ چقدر زود گذشت امسال توی دستم احساس سوزش کردم. سیگارم به آخر رسیده و من حواسم نبود سیگارو خاموش کردم و دنبال خاطراتم گشتم اما انگار دیگه هیچ خاطره ای ندارم هر چی بوده سیاه و مه آلوده چقدر امید داشتم اوایل امسال ، چه نا امیدم اواخر امسال قلبم تیر میکشه ، ولی سیگار انگار داره بهم میگه بکش بکش تا زودتر تموم شه... یه نخ دیگه روشن میکنم و شب رو نگاه میکنم... بالاتر از سیاهی هم رنگی هست... همین رنگی که من دارم...
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/10/21 - 22:29 در
عاشقانه