ادبیات واژه زن در تاریخچه تمدن بشریت (طنز)
زنبق: در کتیبه های تخت جمشید به صورت زنبوق به کاربرده شده است – زن بوق – زن نفهم.
زنبور: در مصر باستان به زنی که دارای موهای بور و طلایی بوده با نام زنبور یاد شده است.
زنبیل: نیروی امنیتی اجتماعات زنانه – زنی که با بیل دفاع می کند – زن بیل به دست – گاهی در معانی زن کشاورز نیز آمده است.
زنجان: زن خوب – زن نایاب – سرور – همان زن است به شیوه صمیمانه – چیزی که همه مردها مجبورند بگویند.
زنجیر: زنی که مثل جیرجیرک همیشه صدا میکند – زن جیرجیرک صفت.
زنخدان (به فتح ز): زن خندان – زنی که همیشه و در همه حال می خندد.
زندان (به فتح ز): محل اجتماعات بانوان (محل تجمع جنس مؤنث) – عموماً ردیف اول کلاس.
زندان بان (به فتح ز): مرد جاهل – مردی که از زنان دانا مراقبت می کند.
زندانی (به فتح ز): (زن + دانی) زن دانا – به دلیل کمبود این نسل از زن اطلاعات زیادی از آن نداریم.
زنگوله: زنی که به راحتی گول میخورد – یا زنی که به راحتی مردی را گول می زند.
زننده: زن یک دنده – زن لجباز – زنی که روی حرف خود پافشاری می کند.
زنهار: زن حار – زن وحشی – زن زبون نفهم
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/26 - 17:12 در
...نمکدون...