یاد دارم در غروبی سـرد سـرد
میگذشـت از کوچه ما دوره گـرد
داد مـیزد :کهنه قالی میخـرم
دسته دوم جنس عالی میخـرم
کاسه و ظرف سفـالی میخـرم
... گر نداری،کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید
بغضش شکـست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکـرت ولی این زندگیست ؟!
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید .....؟!؟!
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/01/01 - 17:20
دیدگاه
nekoofar

سلام حال شما خسته نباشید
این آدرس سایت منه ( www.hodhodsms.org هد هد خوش خبر ) سری بزن اگه تمایل داشتین تا سرویس ارسال و دریافت پیام کوتاهی تقدیم شما کنم
جهت آشنایی بیشتر و تست به سایت www.hodhodsms.net و با نام کاربری Hassan و پسورد 123456789 مراجعه کنید
جهت هر گونه سوال با این شماره تماس بگیرید 09394898920 نکوفر

1391/01/5 - 14:05

(4 )