می ایستم مقابل آیینه می بینمت دوباره ، که تنهايي من با توأم همیشه ، ولی انگار در هر دو شکل؛ باز ، تو تنهايي لبخندمن إفاقه نکرد - از بس پیچیده ای به اشک - ز تنهايي رفتم به باغ آینه ، امّا باز با صد هزار آینه ، تنهايي گرچه خطاست - آینه ، بشکستم عیب من است : اینکه ،تو تنهايي برگرد این نفس نفس آخر از من مگیر لذّت تنهايي{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-31-}{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}{-60-}
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/10/26 - 17:48

(2 )