می دانستم عاشق بارانی ،

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد

این اشکهای من است که بر روی تو میبارد

آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

عشق همین است و راه آن نفس گیر

باز هم می خواهم عشق را با تمام دردهایش،

دردهایی که درد نیست چون درمانش تویی ...
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/01/08 - 01:15

(2 )