يک روز يه يزدي مي ره رو پشت بام خونه اش که آنتن رو درست کنه که يک دفعه از طبقه ششم ميفته پايين همين که از جلوي پنجره اشپزخونه خودشون رد مي شه مي بينه خانومش داره برنج درست مي کنه داد مي زنه مي گه خانم يک پيمانه کمش کنننننننننن !!!!!!
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/10/27 - 23:21

(3 )