میوه فروشه داشت میوه ها رو از وانتش پیاده می کرد رفتم بهش گفتم اکبرآقا میوه ها تازه هستند گفت پـَـــ نــه پـَـــ یار گرمابه و گلستانم هستند شبا میگذارمشون تو وانت با هم تو شهر گشت میزنیم
1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/10/28 - 12:35

(1 )