موسم گل دوره حسن
یک دوروز است در زمانه
ای به دل آرامی به عالم فسانه - ای که ز تو مانده نکویی نشانه
خاطر عاشقان را میازار - خوش نباشد ز معشوقه آزار
گر بسوزد شمع و پروانه را با زبانه
چون شود روز شمع و شب را نبینی نشانه
میکنی صید - مرغ بسته
میزنی سنگ – بر شکسته
میکشی با تیغ ستم یار خسته
خستهدلان یکسره در خون نشسته
خویش و سوزی و بیگانهسازی
نیست تو آیین عاشقنوازی
تیر عشقت – ای که در سینه ما نشسته
رحمتی کن – با دل – عاشق زار و خسته
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1391/01/14 - 00:05