بی حضورت بس که در پسکوچه های انزوا ماندم
عاقبت در زیر بار کوهی از اندوه، جا ماندم
بی حضورت بس که در پسکوچه های انزوا ماندم
عاقبت در زیر بار کوهی از اندوه، جا ماندم
بی صدا می خواستی دست و دل بی ادعایم را
دست و دل را برد با خود ناامیدی، بی صدا ماندم
بودنم شد سایه ی نابودی امن و امان، برگرد
بی صدا می خواستی دست و دل بی ادعایم را
دست و دل را برد با خود ناامیدی، بی صدا ماندم
بودنم شد سایه ی نابودی امن و امان،
برگرد
آخرین ویرایش توسط
asemanabi در [1391/01/17 - 00:21]
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1391/01/15 - 23:11 در
عارفانه ها