فکر میکردم بی وفایی ، هوای دلم را نداری
فکر میکردم رفتنت بوی خیانت میداد ، دلت ارزشی به دلم نمیداد
فکر میکردم تو هم مثل همه هستی ، آمده ای که بشکنی دلم را و بروی
در جستجوی تو آمدم به اینجا و آنجا ، هر چه گشتم ندیدم تو را ای عشق بی وفا
تا دیدم جای قدمهایت را ، پا گذاشتم روی همه آنها تا رسیدم به دریا...
و امواج دریا تو را به کجاها برده اند ، چشمهایم تازه به اشتباهم پی برده اند....
و من مانده ام و غروبی تلخ و عطر بودنت ،نه! من که باور ندارم نبودنت
جای قدمهایت هنوز کنار ساحل است ، وای که دلم چقدر بیچاره است...
و می آیم به دنبالت هر جا که باشی ، غرق میشوم تا تو نیز درون دریا تنها نباشی
غرق شدم و رفتم به سوی روشنی ها ، این من و این تو و امواج خشمگین دریا
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/03/01 - 17:00