روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشکی میره طرفش میگه:
کاکا وسعت پر رو حال میکنی؟ عقابه میگه: برو حوصلتو ندارم!
گنجشکه بازم پیله میکنه میگه: کاکا وسعت بال رو حال میکنی؟
عقابه بازم میگه: برو حوصلت و ندارم و گرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه
! گنجشکه میگه: مردی بیا! عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میرزونه
گنجشکه در حال افتادان میگه کاکا هیکل و حال میکنی!
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/03/04 - 18:52