سر صبح جمعه از سروصداي زياد از خواب بلند شدم ،رفتم آشپزخونه مي بينم بابام هي داره دره يخچالو باز مي كنه باز مي بنده، بهش مي گم چي شده سر صبح خراب شده ؟ گفت : پــ نه پــ دارم مي بندم باز مي كنم بلكه رفرش بشه يه چيزي پيدا كنيم بخوريم
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/11/03 - 20:23 در
پــَـ نــــــه پــَـ