یکی از فانتزیام اینه که:
یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود ….. هخخخخخخخ
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/03/07 - 16:56 در ...نمکدون...

(2 )