جهت عضویت در پاتوق دانشجویان ایران دوستی با او Burden تمایل دارید ؟!
پاتوق دانشجویان ایران یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. پاتوق دانشجویان ایران توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
I let it fall, my heart
1392/04/4 - 14:01گذاشتم قلبم سقوط کنه
And as it fell, you rose to claim it
و در حالی که داشت سقوط میکرد تو بلند شدی تا فتحش کنی
It was dark and I was over
همه جا تاریک بود و من به اخر خط رسیده بودم
Until you kissed my lips and you saved me
تا اینکه تو منو بوسیدی و نجاتم دادی
My hands, they’re strong
دستهای من قوی ان
But my knees were far too weak
اما زانوانم اونقدر قوی نبودن
To stand in your arms
تا بتونم توی اغوشت محکم باشم
Without falling to your feet
و به پات نیفتم
But there’s a side to you that I never knew, never knew
اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم
All the things you’d say, they were never true, never true
هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود
And the games you play, you would always win, always win
و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای
But I set fire to the rain
اما من باران رو به آتش کشیدم
Watched it pour as I touched your face
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
Let it burn while I cry
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکنم
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
I set fire to the rain
من باران رو به آتش کشیدم
And I threw us into the flames
و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم
Where I felt somethin’ die, ’cause I knew that
اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم
That was the last time, the last time
چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار