صدایت میزنم ...


پرستوها لال میشوند .


نگاهت میکنم ...


شب رنگش را به چشمان تو میبخشد .


دست هایت را


میگیرم ...


خورشید جلوی پاهای من زانو میزند .


در آغوشت آمدم ...


دیگر ادامه ی شعر یادم رفت....
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/05 - 15:51

(3 )