روشن است که خسته‌ام
زیرا آدمیان در جایی باید شوند
از چه خسته‌ام، نمی‌دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست

آری خسته‌ام
و به نرمی لبخند می‌زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن، آرزویی برای خواب
در روح، تمنایی برای نیندیشیدن
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/04/11 - 15:09]
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/11 - 14:24 در CARLO

(5 )