درسی از زلیخا .....

وقتی زلیخا از حضرت یوسف (ع) تقاضای کامجویی کرد، قبل از این کار پارچه ای برداشت و بر روی خدایش (بت) انداخت و گفت: دیگر خدا نمی بیند..

و از خدایش هم عذر خواهی کرد.
زلیخایی که بت پرست است از یک سنگی به دست تراشیده حیا کرد و پارچه ای بر روی آن نهاد که گناهی را که انجام می دهد خدایش نبیند و حیای بین خود و خدایش (بت) را حفظ نمود...

5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/12 - 12:49 در رنگ عشق

(5 )

باز نشر