خاطره های لعنتی ! چرا ولم نمی کنین ؟
مث شناسنامه شدم که باطلم نمی کنین
یه دل پر از قصه دارم که بی خیال عالمه چشمای سردمو ببین
، مگه چیم از مرده کمه ؟
یه مهر باطل بزنین ، رو این شناسنامه برم برای این یه دونه مهر ،
یه عمره که منتظرم یه عمریه با زنده ها ، مرده گیمو سر می کنم
دارم نفس کشیدنو ، دروغی باور می کنم
من از صدای نفسام ، دیگه دارم خسته می شم
فقط یه پرونده بودم که تا ابد بسته می شم
خاطره های لعنتی ، ولم کنین دارم می رم شماها زندگی کنین ،
من دیگه باید بمیرم اگر کسی سراغمو از شماها گرفت،
بگین اون مث زنده ها نبود یه مرده بود فقط همین
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/04/12 - 16:04