Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
A-Sh-F
پزشک معتمد بیاتویونی
نوروز همه باغ و چمن غرق شکوفه ست
دل هر نفس از بوی گل و لطف هوا مست
بر خیز و به رقص آی و بنه بر سر غم پای
بنشین و بخوان شعرو بده جام وبزن دست
ای دوست در این روز دل افروز بهاری
دلتنگ در این خانه غمگین به چه کاری؟
صبح است،نخواهی نفسی تازه برآری
با اهل جهان گفتنی از مهر چه داری؟
خواهی که همه روز بود بهر تو نوروز؟
خواهی که شود روز تو و بخت تو پیروز؟
از چهره ی تابنده ی گل خنده بیاموز
در چهره ی خود گلشنی از خنده بر افروز!
فریدون [!]
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/13 - 23:49 در یکی بود ... یکی نبود

(2 )