Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
A-Sh-F
پزشک معتمد بیاتویونی
سر بزار روی شونه هام , تا بگم آروم از غصه هام
تا بگم چی امد به سرم ، رفت چرا نازنین دلبرم
عیش و شراب و مستی ، کار ما بود
عشق و خدا و هستی ، یار ما بود
اما شد، رنگ زمستون , نو بهار ما
بزم مهر و جنون در دل به پا بود
سینه لبریزه از شور ، از وفا بود
اما غم ، آمد به قلبم ، ای خدا چرا؟
سوختم ، سوختم من از غم ، دل او پی یار دیگری بود
که عمر رویای من به سر رسید
باختم ، باختم من به او ، همه ی عمرٍ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید
6 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/21 - 10:56 در یکی بود ... یکی نبود

(6 )