Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
A-Sh-F
پزشک معتمد بیاتویونی

مجنون و مرد نمازگزار روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می‌کرد مرد نماز راشکست وگفت: مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را ب[!]؟ مجنون لبخندی زد و گفت: عاشق بنده‌ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی

5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/29 - 11:21 در یکی بود ... یکی نبود

(5 )