روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ؟
حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . . . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به
ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و
… … … … … … …
رفت . . .
از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری
آراسته نمایان می شود .
8 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/05 - 12:41 در
یکی بود ... یکی نبود