M 0 R i c A R L0
moricarlo
فعال ترین و برترین کاربر بیاتویونی

بچه که بودم،عشق این بودم که توی مراسم عزاداری سینه بزنم،مخصوصا اینایی که چراغارو خاموش میکردن ملت لخت میکردن سینه میزدن،<img src=" /><img src=" />بعد یبار رفتیم یه مراسم،شروع کردیم به سینه زدن.یهو برقا خاموش شد،منم خوشحال لخت کردم،شروع کردم وحشیانه به قصد کشت سینه زدن!{-80-}۳۰ ثانیه گذشت دیدم باز روشن شد! نگو برقا رفته بوده! <img src=" /><img src=" />ملت با تعجب داشتن منو نگاه میکردن<img src=" /><img src=" />منم به سرعت لباسمو تنم کردم،بعد هنوزم داشتن نگاه میکردن! دیدم لباسمو چپه پوشیدم،مجبور شدم یه بار دیگه دربیارم درست بپوشم!<img src=" /><img src=" />


4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/05 - 16:19 در CARLO

(4 )