رفتم خونه مادر بزرگم یه کاسه مغز پسته گذاشت جلوی من چند تایی خوردم دیدم
پسته ها نم کشیده گفتم ننه پس چرا اینا اینجوریه گفت:اینا توی سوهانا بود که داییت سوغاتی آورده بود سوهانهاشو مکیدم اینم پسته هاشه من که دندون ندارم خب!
.
.
.
و این گونه بود که من دیگر هیچ پسته ای نخوردم
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/05 - 19:33 در اعترافای باحال

(8 )