عد از مدت ها دیدمش!
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن…
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم…
تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم:
بی معرفت! دستای من تغییر نکرده…
دستات به دستای اون عادت کرده…
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/11 - 16:18

(3 )