Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
A-Sh-F
پزشک معتمد بیاتویونی

وقتی شبانگاه به درون سرچشمه های آب غوطه ور میگردد دهکده ام در میان فام هایی گنگ ناپدید میشود. از دور دست ها بخاطر میآورم غور غور قورباغه ها را نور ماه را، گریه های غمناک جیرجیرک را. زمین ها ناقوس های کلیسای وسپر را میبلعند اما من از صدای آن ناقوس ها مرده ام. ای غریبه، از بازگشت محبت آمیزم از کوهستان ها نترس من روح ِ عشق هستم از سواحل دریاهای دور دست به خانه بازگشته ام.

4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/11 - 22:12 در یکی بود ... یکی نبود

(4 )