من خدا را دارم
کوله باری بر دوش
سفری می باید : سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت : هرکجا لرزیدی : از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل : من خدا را دارم
و اکنون من و سازم چندی است که فقط با اوئیم
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/11 - 23:44 در
یکی بود ... یکی نبود