این روز ها آنقدر با خودم مشکل دارم که پشت سر خودم حرف میزنم یکی به دو میکنم / با آینه لباس هایم را به دو رنگی متهم میکنم و هر صبح / بهم میزنم حال دنیا را در فنجان های قهوه ندیده بی آنکه نگران این باشم که فال ِ آدمهایش از هم سر در بیاورد دنیای هر جایی ِ من / دامنش را هم بالا بگیرد چیز جدیدی برای نشان دادن ندارد نفس کشیدن در گیر و دار اکسیژن های بی سرو پا که در ادکلن های اطرافیانم سرک کشیده اند زندگی دسته جمعی با تفکر های تک سلولی که در بستر ِ سنت / تکثیر می شوند خواب آلودگی درمیان هجوم میله ای که به دست ها آویزان شده در مترو تکرار .... رار ... ار .... تکراری ام
(6 ) |