اشک از تو فراری نیست
با مرگ که چاره نیست
این سنگ سیاه هر دم
فریاد زند رفتی
باور که نمیگنجد از رفتن تو اما...
دستان که یخ بسته...
از رفتن گرمایت...
از من که گذشتن نیست
هر لحظه من و یادت...
از حکم فلک گریان
عجزم که تو آمرزد
من را که به صبر دستی
من بی تو چه کار آیم؟
...
دست نوشته های یاسی
برای خواب های آشفته ی شبانه ام که هر لحظه تابم را می رباید.
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/13 - 17:50

(3 )