لطفا این را تا آخر بخوانید :
داستان عشق : روزی مردی نزد ملا نصرالدین آمد تا او را پندی اخروی دهد : ملا گفت آیا تا به حال عاشق کسی شده ای ؟؟؟ مرد گفت ای مولا من نزد تو آمده ام تا من را درسی اخروی دهی بعد تو با من سخن از مسائل دنیوی میکنی ؟؟؟ یک پند و درسی بده تا توشه آخرتم باشد : مولا گفت برو هر وقت عاشق شدی برگرد تا تو را درسی دهم : مرد رفت و پس از مدتها به نزد مولا بازگشت و مجدد درخواست کرد که مولا او را پند و اندرزی برای آخرت دهد : مولا همان پرسید که اول پرسیده بود : آیا عاشق شده ای ؟؟؟ مرد اینبار گفت آری اکنون عاشق زنی شده ام که بدون او توان به زندگی ندارم حالا درس را بده : مولا خندید و گفت درس را آموختی
9 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/15 - 19:43 در
یکی بود ... یکی نبود