Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
A-Sh-F
پزشک معتمد بیاتویونی

نه وصلت دیده بودم کاشـکی ای گل نه هـجرانتکه جــانم در جــوانی سوخت ای جـانم به قربانتتحمـل گفتـی و مـن هـم کـه کـردم سـال ها اماچـقـدر آخـر تـحـمـل بـلـکه یـادت رفـتـه پـیـمــانـتتـمنـای وصـالـم نـیـسـت عـشـق من مگیر از مـنبـه دردت خـو گـرفـتـم نـیـسـتـم در بـنـد درمـانــتچه شبـهایی که چون سایه خـزیدم پای قـصر توبـه امـیـدی که مـهـتـاب رخـت بـیــنـم در ایـوانــتدل تـنـگـم حـریـف درد و انــدوه فـــراوان نـیـسـتامــان ای ســنـــگــدل از درد و انـــدوه فــراوانــت

10 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/15 - 19:45 در یکی بود ... یکی نبود

(10 )