دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میرَوم و انگشتانم را
بر پوستِ کشیدهی شب میکِشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مَرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مَرا به میهمانی گنجشکها نخواهد بُرد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مُردنیست
[فروغ فرخ زاد]
(3 ) |
باز نشر |