تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار كه این بار افتاد
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در كشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه ای بس باشد
هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من،دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام،غم تو نگذاشت مرا
حقا كه غمت از تو وفادار تر است.
1 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/24 - 11:12 در
کافه تنهایی