دریغ میکنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی ، ـ ببخشایم
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم ـ بخت سیاه را حتی
به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم ـ
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنه ی بوسیدن توام ـ ای چشم!
بخواه ، می کُشم این بوسه خواه را حتی
بیا تلالوء شعرم بر آب ها ـ امشب
تراش می دهد الماس ماه را حتی
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/24 - 12:31 در
کافه تنهایی