قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باریبرو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب قاصدک تجربه های همه تلخ با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ که فریبی تو. ، فریب
(4 ) |