M 0 R i c A R L0
moricarlo
فعال ترین و برترین کاربر بیاتویونی


بچه که بودم،عشق این بودم که توی مراسم عزاداری سینه بزنم،مخصوصا اینایی که چراغارو خاموش میکردن ملت لخت میکردن سینه میزدن،<img src="><img src=">بعد یبار رفتیم یه مراسم،شروع کردیم به سینه زدن.یهو برقا خاموش شد،منم خوشحال لخت کردم،شروع کردم وحشیانه به قصد کشت سینه زدن!<img src=">۳۰ ثانیه گذشت دیدم باز روشن شد! نگو برقا رفته بوده! <img src="><img src=">ملت با تعجب داشتن منو نگاه میکردن<img src="><img src=">منم به سرعت لباسمو تنم کردم،بعد هنوزم داشتن نگاه میکردن! دیدم لباسمو چپه پوشیدم،مجبور شدم یه بار دیگه دربیارم درست بپوشم!<img src="><img src=">



4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/28 - 00:32 در CARLO

(4 )