فقـــــط یکبار مینازم به بختم

که انگشتان من گردد بمویت


بسوزد هـــر دستم تا به بازو

زلـذت های داغ لمس رویت !



فقــــــط یکبار درچشمت ببینم

که مژگـــــــانم بمژگانت تنیده


بیـــارد گونه ات را بهر رویم

نفس هایت که در مویم وزیده !



فقط یکبار اگر آهو بگردم

خرامم روی دشت سینهً تو


شود رام علفزار حــلاوت

حریص وحشـی دیرینهً تو



فقـــــــــط یکدم اگر درهم بپیـچیم

دو دور افتــاده از یک غم رسیده


دو هجران دیده در یک قد ستاده

دوتا دل داده در یک دل تــپیــده !!



♦♦♦ بانو بهار سعید ♦♦♦
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/28 - 19:06 در CARLO

(5 )