در من تنیده
راز خیالهای مبهم تو
آنجا که حلزونهای لزج
لابلای برگهایم میلولند آرام...!
منتظر ماندم
دستهایت را باز کنی
صدایم بزنی
انگشتهایت را بلغزانی بر ساقههایم؛
حلزونها را برداری و به کوچه بسپاری
منتظر ماندم
پر از هیاهوی تکرار ساعت
پر از دشنام عشق
پر از ترس
اضطراب
دلتنگی
درد
راستش را بگو
پشت پرچین باغ چه کسی داری سیب میخوری؟
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/01 - 18:20 در
بهانه هاي دلتنگي