من میگم منو شکستن
چشم فانوسمو بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماه رو میده به شب من
من میگم آخه دلم بود
اون که افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
آینه ها زلال و پاکه
اینه که فاصله ها رو
نمیشه با گریه پر کرد
یکیمون بهار سرخوش
یکیمون پاییز پر درد
من میگم فاصله مرگه
بین دستای تو با من
تو میگی زندگی اینه
حاصل عشق تو با من
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمی بازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد
تو میگی قصه همین بود
تو یه برگی توی این باد
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/01 - 21:28 در
یکی بود ... یکی نبود