كوله بارسفرت رفت و نگاهم را برد نه تو دیگر هستی نه نگاهی كه در آن دلخوشی ام سبز شود سایه می
داند كه به دنبال نگاهت همچون ابر سر گردانم هیچ كس گمشده ام را نشناخت تابش رایحه ای بی خبر
آورد كسی در راه است چشمی از درد دلم آگاه است كاش هیچوقت عشقی متولد نمی شد كه روزی
احساسی بمیرد.
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/09 - 21:18 در
حــرفـــهــای دلــتــنگــی