دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند شرح خزان دل به نگاه زبانش است من دل بخواه خویش نجستم
ولی خدا با هر کس آن دهد که به جان دل بخواهش استمن کیستم ؟
اسیر محبت گدای عشق وز ملک دل که حسن و هنر پادشاهش است
در شهر ما گناه بود عشق و شهریارزندانی ابد به سزای گناهش است
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/10 - 21:40 در
یکی بود ... یکی نبود