با تو هستم ای همه ساز و همه سوز چون تو رفتی من جه دانم که ندارم شب و روز با تو هستم ای همه افسون همه یاد دگر از ما نگرفتی خبر و بردی ز یاد با تو هستم ای همه تار و همه پود که رسیدن به تو دریا شده بودم همه رود با تو هستم ای همه عالم همه راز بردهء عشق تو بودم با خرید همه ناز با تو هستم ای همه عشق و همه مستی چرا با بستن آن عهد ز عشقت تو گسستی با تو هستم ای همه رویا همه خواب همه آرزوی من تو ولی آخر تو شدی نقش بر آب با تو هستم ای همه درد و همه غم گر چه دانی من شکستم ولی اکنون تو نیایی به سراغم با تو هستم ای همه تردید همه شک چون به دریا رو زدم من که بریزم همه اشک با تو هستم ای همه شوق و همه شور نه تو خورشید نه تو فانوس نه تو نور
(5 ) |