نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش می شد لحظه ها را پس گرفت
کاش می شد از تو بود و تا تو بود
کاش می شد در تو گم شد از همه
کاش می شد تا همیشه با تو بود
کاش فردا را کسی پنهان کند
لحظه را در لحظه سر در گردان کن
کاش ساعت را بمیراند به خواب
ماه را بر شاخه آویزان کند
می رود تا قصه را غم نامه تدفین گل
می رود تا واژه را باران خاکستر کنی
ثانیه تا ثانیه پلواره ویران شدن
می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/16 - 23:06 در
یکی بود ... یکی نبود