بعد قتل شه میان قتلگاه
ذوالجناح برگشت سوی خیمه گاه
اهل بیت شاه گرد آن فرس
کای خداوندا تویی فریاد رس
او فرس کو صاحب و کو همدمت
پر شده از تیر و از پیکان تنت
از چه یار خود زمین بگذاشتی
یکه و تنها قدم برداشتی
آمدی خونین بدن ای بسته لب
آب خوردی یا که هستی تشنه لب
مرحبا بر تو ز جانبازی تو
آفرین بر این فداکاری تو
کس ندیده اشک غم را از فرس
این حکایت از تو جاوید است و بس
فخر بنموده است عابد ر سپاه
بر تمام خیل اسبان ذوالجناح
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/22 - 11:56 در
یکی بود ... یکی نبود